بدون شرح ...
سلام بر پرنیان خانوم، نازدختر مامان مریم معذرت میخوام که خیلی وقته ازت اینجا چیزی ننوشتم آخه شرایطم جور نبود .. الانم که دارم برات مینویسم شیراز خونه خاله فاطی هستم دارم با تبلت ابجی مهدیس شیطون مطلب میذارم... امروز صبح با عمو هومان و مامان جون زری اومدیم شیراز که برم پیش دکترم ببینم برام کی وقت عمل میزنه.. عصر همون روز جشن پایان سال مهدیس بود رفتیم خیلی خوش گذشت .. اونجا وقتی بچه ها رو میدیدم به یاد تو دخمل نازم بودم که یعنی میشه منم یه روزی دست دخترمو بگیرم و ببرمش تو جشن مهدکودکش!!! ایشالا که خدا کمک کنه اونروز رو ببینم ساعت ده شب بود که از جشن برگشتیم خونه...روز دوشنبه صبح نوبت دارم که ب...
نویسنده :
مامان مریم
22:47