واکسن دوماهگی
امروز بابای مهربون مرخصی گرفت تا دختر نازمو ببریم واکسن دوماهگیشو بزنیم .. وای که از چند روز پیش همش استرس زدن این واکسنو داشتم ؛ آخه همه میگفتن خیلی درد داره و تب شدید میگیرن ..خیلی ترسیده بودم نکنه یه وقت خدایی نکرده تبش بره بالا اونوقت چیکار کنم
ساعت 9:30 صبح به پری گلی 10قطره استامینوفن دادم و راهی شبکه بهداشت شدیم .. اول وزنت کردن 5700 بودی ، قدت 58 و دورسرت 39 بود..
بعدشم گذاشتمت رو تخت که واکسنت بزنن..تو نفسمم تو خواب خوش بودی .. خانومه چندبار بینیتو گرفت با گریه از خواب بیدار شدی بهت قطره فلج اطفال داد .. همینکه رفت سراغ واکسن، منکه تحمل گریه تو نداشتم اومدم بیرون وایسادم و بابایی پیشت موند.. یه لحظه صدای گریه تو شنیدم
وای که دلم کباب شد .. ازته دل گریه کردی ولی از اونجایی که دخترم تحمل دردش زیاده خیلی زود آروم شد و خوابش برد..
اومدیم خونه و تو عزیزمم خواب خوش بودی .. اینم عکست :
چهارساعتی یه بار بهت قطره میدادم..تا ساعت 3 خواب بودی بعد که بیدار شدی اولش خوب سرحال بودی و میخندیدی
ولی یه دفه پاتو که تکون دادی زدی زیر گریه
منم اومدم قنداقت کردم البته فقط پاهاتو بستم که نتونی تکونش بدی دردت بگیره ..
خیلی آروم شدی و خوابیدی
مرتب تبت رو چک میکردم..خداروشکر بالا نمیرفت ..فقط یه بار اخرشب تا 38.7 رفت بالا ولی باز اومد پایین .. فکر کنم دیگه از فردا بهتر میشی
خداروشکر که این مرحله هم به خیر و خوشی تموم شد