اندر احوالات این روزای دخترگلم

سلام نازگلم

مامانی رو ببخش که نمیتونه زود به زود وبلاگت رو آپدیت کنه آخه یا درگیر کارای تو دختر نازمم یا هم درگیر کارای خونه .. ولی خب سعی میکنم حداقل ماهی یه بار بیام و برات مطلب بنویسم

این روزا تو عزیز نازنینم خیلی بانمکتر شدی..کارایی میکنی که منو بابایی رو بیشتر و بیشتر جذب خودت کردی

خداروشکر تا الان یه دختر خوب و آرومی بودی و اصلا مامان و بابا رو اذیت نکردی .. راحت شیر میخوری ، راحت میخوابی و راحت بیدار میشی و تا الانم هیچ مریضی نگرفتی بجز رفلاکس که اونم طبیعیه اکثر بچه ها تا شش ماهگی دارن .. خداروشکر میکنم که شیرم خوبه و دخملمو سیر سیر میکنه و همینم باعث شده که دخترکم در مقابل مریضی مقاوم باشه.. همه چی خوب پیش میره امیدوارم همیشه همینطور پیش بره

عزیزدلم ! میخوام چنتا از کاراتو توی پنج ماهگیت همراه با تصویر برات بذارم که بعدا که بزرگ شدی بدونی که چه گوله نمکی بودی:

1- بشدت علاقه داری انگشتت رو تو دهنت ببری و با اون لثه هاتو بخارونی..

تازه پیشرفتت تا جایی بوده که دوتا انگشتتم میبری تو دهنت و کلی ذوق میکنی:

2- علاقه زیادی به خوردن پاهات داری اونم فقط پای چپت .. همینکه پوشکتو باز میکنم فوری پاتو میگیری میبری تو دهنت .. من موندم چه انعطافی داره این کمرت جیگرم .. دخترم ژیمناستیک کاره :

3- اینروزا براحتی میچرخی میری روی شکم

 تازه یاد گرفتی وقتی خسته میشی سرتو میذاری رو بالش میخوابی..

 حتی گاهی توی همون حالتم خوابت میبره :

4- خیلی بابایی رو دوست داری و براش کلی میخندی .. مثه اینجا ببین چه خنده ای میکنی اونم از ته دل :

من و بابایی عاشق این نگاههاتیم :

خلاصه هر روز داری شیرین و شیرینتر میشی عسلم ...