واکسن چهار ماهگی
سلام قندعسل مامانی
ببخشید دیر به دیر میام برات مینویسم آخه سرم حسابی گرم تو دخمل نازمه .. اصلا نمیدونم کی شب میشه کی روز میشه
امروز صبح ساعت 9 بعد از اینکه به عشقولکم قطره استامنیفن دادم آماده شدیم تو رو گذاشتم تو کالسکه و رفتیم سمت مرکز بهداشت که واکسن چهارماهگیتو بزنیم...خیلی استرس داشتم که نکنه تب کنی و پات درد بگیره .. اونجا که رفتیم اول قد و وزن و دور سرت رو گرفت که خداروشکر همه نرمال بودن
وزن: 6750
قد: 65
دور سر : 42
بعدش دوتا واکسن زدن تو رونای توپولی دخترم .. قلبم داشت میترکید وقتی دیدم اونجوری سوزنو فرو کردن تو رونت ...از اونجاییکه تو همیشه دختر صبوری هستی فقط یه ذره گریه کردی بعدش آروم شدی..الهی قربونت برم
وقتی رسیدیم خونه فورا کمپرس یخ گذاشتم که ورم نکنه .. بهت شیر دادم گرفتی خوابیدی تا عصر...اونشب ما دوتا بلیط کنسرت فرزاد فرزین داشتیم .. دودل بودم که بریم یا نریم آخه میترسیدم تب کنی و درد داشته باشی .. گفتم حالا تا عصر صبر میکنم ببینم اوضاع از چه قراره .. عصر که شد بیدار شدی دیدم خداروشکر سرحال و قبراقی .. تصمیم گرفتیم همگی بریم کنسرت
آماده شدیم بعد از اینکه بابایی از سرکار برگشت رفتیم تالار آوینی .. خیلی خوب بود .. دخملمم اصلا اذیت نکرد ..تازه توی اونهمه سروصدا خوابش برده بود .. اینم چنتا از عکسای اون روز:
وقتی دیدیم سروصدا خیلی زیاده و دخمل گلمم داره کم کم اذیت میشه پا شدیم و از سالن اومدیم بیرون .. سوار ماشین شدیم یه سر رفتیم بازار ماهی فروشا چند کیلویی میگو خریدیم بعدشم خورد و خسته برگشتیم خونه