خونه خاله طاهر
روز یکشنبه عصر که رسیدیم خونه خاله طاهره ، خیلیها اونجا بودن و حسابی شلوغ پلوغ بود؛ خاله فاطی و مهدیس، زن دایی و امیرعباس، خاله طاهره و یلدا و علیرضا
همگی خوشحال بودن از دیدنمون خصوصا از دیدن تو عشقم...
ولی تنها بدی که داشت این بود که علیرضا خیلی شیطونی میکرد و همش با مهدیس دعواشون میشد و حسابی اعصاب هممونو بهم ریخته بودن این دوتا وروجک
همون شب اول همگی باهم رفتیم پارک و شام رو اونجا خوردیم.
فرداش ساعت ده صبح من و بابایی و خاله فاطی رفتیم بازار عبدل آباد .. مهدیس و تو هم مث دخترای خوب پیش خاله طاهره موندین تا ما بریم و برگردیم .. خیلی خوب بود کلی خرید کردیم .. حدودای ساعت سه بود که خورد و خسته برگشتیم خونه ..خاله خیلی ازت راضیبود میگفت ماشالا چه دخمل ناز و آرومی داری
شبم همگی مهمون دایی روح اله بودیم بیرون .. خوش گذشت
روز سه شنبه صبح بعد از خوردن صبحونه همگی رفتیم سمت حرم شاه عبدالعظیم .. تو راه چنتا طلافروشی رو سر زدیم ..خواستم اون گوشوار حلقه ایتو عوض کنم اخه انگشتت میرفت توش و اذیت میشدی..بالاخره تونستیم اون گوشواره ای که مدنظرم بود رو برا دخملم بخرم ..تازه یهزنجیر ظریفم واسه قندعسلم خریدیم ..مبارکت باشه نفسم .. اینم عکسش :
بعدش رفتیم زیارت کردیم .. توی حرم بهت شیر دادم خوابت برد..
اینم پری گلی و یلدا جون و علیرضای شیطون بلا :
و حوالی ساعت یک بود که حسابی گشنمون شده بود..یه رستوران توی حرم بود رفتیم اونجا که ناهار بخوریم .. اینم چنتا از عکسای اونجا:
اینم سلفی یلدا خانوم و ما سه تا خواهر
عصر که برگشتیم از همون راه رفتیم خونه دایی روح اله .. شام همگی اونجا بودیم .. واسه خواب آقایون رفتن خونه خاله طاهره و خانوما هم خونه دایی خوابیدن... وااااای که چقد اونشب علیرضا اذیت کرد
فردا صبح من و دخملم و یلدا جون زودتر از بقیه رفتیم خونه خاله..تو عزیزمو دادیم دست بابایی و با یلدا رفتیم استخر..